بوی بارون
 
قالب وبلاگ

شب میلاد یکی از ائمه بود

حرم خیلی شلوغ بود

کنار دیوار چوبی متحرک که زنها رو از مردها جدا میکنه با استادم مشورت میکردم.

دیوار کم کم براه افتاد!!

و استاد مشغول مشورت دادن..

دیوار نزدیک ونزدیکتر میشد

گویا اون طرف دیوار اتفاق خاصی افتاده باشه

یک چشم به استاد وچشم دگر به دیوار..

همهمه وسر وصدا بلند بود

تااستاد متوجه بشه وخودش روجمع وجور کنه نگاهی به پشت دیوار انداختم

تعداد زیادی از زائران باعجله به سمت یک نفر میرفتند و زود برمیگشتند وخوشحال بودند

به خیال اینکه شاید یه نفر شفا گرفته

تا مردم همه لباسهاشو تبرکی نبرن چند تا از خادمهای مرد رو سریع خبر کردم

خادمها به قسمت خانمها رفتند

وچند لحظه بعد خندون برگشتند

پرسیدم چی شده؟ شفا گرفته؟

خندید وگفت:  نه بابا خادم قسمت خانمها داره شیرینی پخش میکنه!!!

فدای شیرینی های حرمت بی بی جان که روح آدم رو شفا میده...

یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد خاوند ]
.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

امکانات وب
بارونی های امروز: 11
بارونی های دیروز: 9
مجموع بارونی ها: 81587
تعداد یادداشت ها: 93
103/2/29
6:59 ع