سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی بارون
 
قالب وبلاگ

بچه که بودیم توی تصورات خودمون دوست داشتیم بمیریم

دوست داشتیم بمیریم فقط بخاطر اینکه ببینیم عکس العمل اطرافیان چیه؟

کیا برامون گریه میکنن؟

کیاغش میکنن؟

کیا خوشحال میشن؟

کیا میان تو مراسممون شرکت میکنن؟

و...

حداقل تا یه هفته ای عزیز میشدیم

اما حالا که کمی بزرگترشدیم دوست نداریم بمیریم

چون میدونیم بامردنمون قرار نیست اتفاق خاصی توی این عالم بیفته

وقتی بمیریم خورشیدخانم مثل هر روز از مشرق طلوع میکنه

بقال ونونوا وزرگر مثل هر روز مغازه هاشون رو باز میکنن

زمین به دور خورشید میچرخه

اقوام جمع میشن

سه روز اول مردنمون بهانه میشه برای دید وبازدید اقوامی که همدیگه رو سالهاست ندیدن

هرکس یه جوری به فکر آبرو داری خودشه

یکی به فکر تیپ ولباسشه

یکی به فکر مراسم دهن پرکن تره

مراسم-شام.و...

کسی به فکر من نیست

گویاهمه بخاطر خودشون گریه میکنن

من رو باعملم توی قبر تنها میذارن

یه ماه بعد..

چنان فراموش میشی که انگار اصلا نبودی؟

حالا با این اوضاع کسی دوست داره بمیره؟

امیر المومنین از کنار قبرستان عبور میکرد

شروع کرد بااهل قبور حرف زدن:

آهای اهل خونه های تنگ وتاریک

آهای اهل غربت!

آهای آدمای تنها!

شماها جلو افتادین ماها هم بزودی میایم

خیالتون راحت..

خونه های شما رویه عده ای ساکن شدن

اموال شما هم تقسیم شده

عیال وهمسر شماهم زندگی جدیدی رو شروع کردن

اینها خبرهای ما بود شما چه خبر دارین؟

بعد حضرت فرمودند:

اگر اجازه داشتند حرفی بزنن میگفتن:

چیزی که اینجا به درد میخوره "تقواست"/حکمت130 نهج البلاغه

وماه رمضان ماه کسب تقواست.

 کسی که میتونه"16" ساعت توی هوای گرم از غذاهای حلال چشم بپوشه

خیلی براش راحت تره که یه غیبت رو ترک کنه....

یا از یه نگاه آلوده بگذره..

 

 


[ جمعه 91/5/6 ] [ 1:11 عصر ] [ محمد خاوند ]
.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

امکانات وب
بارونی های امروز: 18
بارونی های دیروز: 6
مجموع بارونی ها: 82685
تعداد یادداشت ها: 93
103/8/26
5:5 ص