سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی بارون
 
قالب وبلاگ

پلان1

سالها پیش –روستایی نزدیکی های شهر وخانواده ای که فرزندان متعدد داشتند

 دو قلوهای تازه متولد شده خانه را روی سرشون گذاشته بودند.

پدر ومادر نگاهی به هم انداختند وبازبان بی زبانی گفتند:

 باخرج ومخارجشون چه کنیم؟

وبالاخره تصمیم گرفتند یکی از دوقلوها رو به خانواده ای که سالهاست بچه ندارند بدهند.

ومادر نگران است..

پلان2

زن وشوهری که سالهاست در انتظار گریه یک کودکند..

وحالا خوشحال وخیلی خوشحال...

باهمکاری یکی از کارمندان ثبت احوال مشکل شناسنامه هم حل میشود.

دخترک بزرگ میشود

همه میدانند ولی اوهنوز برای دانستن یا ندانستن ماجرایش کوچک است.

دختری که برخلاف خواهران وبرادرنش دررفاه کامل بزرگ میشود

او نمیداند در جاهای شلوغ مثل عروسی ها و...نگاهی نگران او را "مادرانه" رصد میکند..

پدر ومادر اصلی میگویند خیلی به خواهر دوقلویش شبیه است

مثل یک  سیب که ...اما این کجا وآن کجا

ومادر نگران است..

ومرتب احوال دخترش را میپرسد

وآن زن وشوهر چه خوب مادرانه وپدرانه عمل کرده اند

پلان3

حالا دیگر همه همسایه ها ماجرا را میدانند

دخترک بزرگ شده

وشک میکند...

موقع دعوا با مستاجرشون این جملات او رامیشنود:

فکر نکن تو بچه اینها هستی پدر ومادر تو یکی دیگه اند!!

مستاجر رفتنی شده ولی این فکر دختر است که آشفته است.

پلان4

حالا دخترک میداند پدر ومادرش افراد دیگری هستند

ونمیداند که فقط ترس از آبرو ریزی مانع ملاقات مادر است..

دائمامیگوید:اگرپدر ومادرم را پیداکنم محبتهای شما فراموشم نمیشه

ملتمسانه از هرکس که احتمال میدهد ماجرایش را میداند سوال میکند

از همه همسایه ها نشانی مادر را پرسیده

شاید در آرزوی بوسیدن دستان مادر..

پلان5

ازقضا خواستگارها هم ماجرا را پیچیده تر کرده اند

...

وبزرگترین شب در زندگی هردختر:

شب عروسی دختر است ومادر گوشه اطاق مادرانه دخترش رامینگرد

وشاید نگاههای دختر هم بدنبال مادر..

مادر درحسرت آغوش دختر ودختر در آرزوی بوسیدن روی مادر

پلان6

....مادر...

 


[ سه شنبه 91/5/10 ] [ 10:6 عصر ] [ محمد خاوند ]
.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

امکانات وب
بارونی های امروز: 69
بارونی های دیروز: 0
مجموع بارونی ها: 82809
تعداد یادداشت ها: 93
103/9/9
11:3 ع