بوی بارون | ||
صد سال عمر کرده بود.. شب که فرا میرسید خدمتکارش همه درها رو قفل میکردوکلیدها رو پیش او می آورد. شبی مردی را در خانه دید پرسید:چه کسی تورا وارد خانه کرد؟ گفت:من کسی هستم که بدون اجازه شاهان بر آنها وارد میشوم! داود(علیه السلام)این سخن را که شنید گفت: آیا تو عزرائیل هستی؟ چرا قبلا پیام نفرستادی تا برای مرگ آماده شوم؟ -من پیامهای زیادی فرستادم! -آن پیامها را چه کسی برای من آورد؟ عزرائیل گفت: پدرت برادرت همسایه ات وآشنایانت کجا رفتند؟ -همه مردند! عزرائیل گفت: آنها پیام رسان تو بودند که تو هم خواهی مرد! سپس عزرائیل جان داود را گرفت. او نوزده پسر داشت که درمیان ایشان سلیمان مقام پیامبری داود را به ارث برد. [ یکشنبه 91/6/26 ] [ 7:46 صبح ] [ محمد خاوند ]
|
||
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |