به علت نامعلومی کنترل تلویزیون گم شده بود

برای عوض کردن کانال وکم وزیاد کردن صدا وخاموش کردنش داد همه در اومده بود

یادقدیما افتادم..نه خیلی قدیم...حدود بیست سال پیش

سه روز یکبار نوبت من میشد نفت رو از حیاط خلوت خونه توی ده لیتری بریزم وبرای بخاری اتاق ببرم

گاهی که حواسم پرت میشد ونفت کنار بخاری می ریخت تافردا بوی نفت همه اتاق رو برمی داشت.

یاداون تلویزیون سیاه وسفید بخیر که باید سیم آنتنش رو حتما یه نفر بگیره تابدون صدای اضافه بتونیم برنامه کودک ببینیم

یاد جاروهای اون دوره هم بخیر که خونه های به اون بزرگی رو تمیز نگه می داشت

دو هفته یکبار هم باید کپسول گاز رو با موتور میبردیم مغازه گاز فروشی تا پرش کنه.

شستن لباسها با دست رو ماها دیده ایم..

اما حالاچی؟...

تاچند سال دیگه مردم به هم میگن:

بیچاره ها چی میکشیدن قدیما:

پریز برق رو باید روشن میکردند تا خونه روشن بشه

باید لباسها رو توماشین لباسشویی می ریختند تا بشوره

باید برای نیمرو تخم مرغ رو می شکستند

عجب حوصله ای داشتند جارو برقی می کشیدن

از نونوایی نون میگرفتند!!

مریض که میشدن می رفتند بیمارستان

بیچاره ها بچه هاشون رو مای بیبی میکردن!!!

و...